تئوری هوشهای چندگانه توسط «هوارد گاردنر» تنظیم و ارائه شد. طبق این نظریه، دیدگاههای روانسنجی سنتی نسبت به هوش بسیار محدود است.
احتمالا همهی ما با مفهوم IQ یا ضریب هوشی آشنا هستیم. این ضریب عدد ثابتی است که ظاهرا هوش شما را نشان میدهد. اما بیایید به این فکر کنیم که IQ تنها راه نشان دادن هوش ما نیست؛ چرا که به باور برخی از روانشناسان هوش هشت نوع متفاوت دارد که در دورههای زمانی مختلف دچار تغییر و بهبود میشود. این همان چیزی است که در ابتدا از آن به عنوان نظریه هوشهای چندگانه یاد کردیم.
تئوری هوشهای چندگانه هوشمندی انسان را در مقولههای مختلفی میبیند و معتقد است که هر فرد در یک زمینه خاص از استعدادهای متفاوتی برخوردار است. «رابرت یلدینگ»، روانشناس بالینی ساکن کالیفرنیا در این باره میگوید: «هوش افراد در هشت مقوله جدا و به صورت نسبتا مستقل در نظر گرفته میشود. این بدان معناست که هر یک از ما در این هشت مورد میتوانیم نقاط قوت و ضعف متفاوتی داشته باشیم.»
اگر بتوانید مفهوم هوش و باهوش بودن را با این هشت مورد از هوشهای چندگانه در نظر بگیرید، میتوانید به راحتی نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کنید. به علاوه، در نظر داشته باشید که انجام این کار میتواند از لحاظ شغلی بسیار مفید و موثر باشد و به شما در تقویت مهارتهای فردی به شدت کمک میکند. به طور مثال، اگر میخواهید هوش زبانی خود را تقویت کنید، بهتر است واژگان بیشتری یاد بگیرید. در نهایت، به یاد داشته باشید که هوش هیجانی جزو مواردی که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت نیست و مفهوم متفاوتی دارد.
تاریخچه نظریه هوشهای چندگانه
تئوری هوش عمومی یا General Intelligence در اوایل دهه ۱۹۰۰ توسط «آلفرد بینه»، روانشناس فرانسوی، متولد شد. بینه در این تئوری یک تست هوش ارائه کرد تا مشخص کند کدام یک از دانشآموزان مدرسهای به آموزش ویژه نیاز دارند. جالب است بدانید که در پی همین تئوری، تست IQ امروزه در میان بسیاری از افراد به عنوان ابزاری برای سنجش هوش مورد استفاده قرار میگیرد.
با این حال، «هاوارد گاردنر»، روانشناس دانشگاه هاروارد، در دهه ۱۹۸۰ این سوال را مطرح کرد که آیا راه دیگری برای سنجش هوشهای چندگانه افراد وجود دارد؟ او با طرح این سوال به این موضوع فکر کرد که چرا ما به عنوان یک انسان دارای یک پروفایل بسیار مبهم از مهارتهای مختلف هستیم و در برخی از این مهارتها هم بیشتر از سایرین استعداد داریم. به عنوان مثال، کسی را در نظر بگیرید که استعداد فوقالعادهای در به خاطر سپردن کلمات دارد و میتواند حتی سختترین معماها را هم حل کند، اما نمیتواند به یاد بیاورد که چطور علوم پایه را یاد گرفته است یا کسی که در رقص باله عملکرد بسیار بالایی دارد اما در شطرنج مهارت خاصی ندارد. به همین ترتیب، از نظر گاردنر، باید روش مفیدتری برای اثبات مفهوم هوش و سنجش میزان آن وجود داشته باشد.
گاردنر در پی اثبات روشی که در ذهن داشت بر این باور بود که هوش بسیار بیشتر از آن چیزی است که در جوامع غربی به نظر میرسد. به همین دلیل هم به جای تمرکز بر یک روش، معیارهای مختلفی را برای شناسایی و سنجش هوش در نظر گرفت. او به ادبیات تجربی در روانشناسی، انسانشناسی و زیستشناسی تکاملی نگاه کرد و فکر میکرد برای اینکه چیزی نشاندهنده یک نوع هوش متفاوت باشد باید با ساختار عصبی مغز ما مطابقت داشته باشد و از دیدگاه علم شناختی نشانهای داشته باشد.
در نظر داشته باشید که معیارهای انواع هوش در نظریه گاردنر ممکن است تصادفی به نظر برسد، اما او در ابتدا هفت مورد و در سال ۱۹۹۹ یک مورد دیگر را به عنوان هوش معرفی کرد. با این حال، باز هم نمیتوان گفت که تعداد هوشهایی که ما میتوانیم داشته باشیم مشخص است. علت اصلی این مسئله هم این است که بسیاری از روانشناسان معتقدند گاردنر کاملا انتظار داشت که پیشرفت علم و شناخت بیشتر انسان نسبت به خودش باید منجر به تغییر هوشهای چندگانه او شود. به همین ترتیب، هوشهای چندگانه گاردنر شامل موارد زیر هستند:
- هوش زبانی
- هوش منطقی-ریاضی
- هوش دیداری-فضایی
- هوش موسیقیایی
- هوش جسمانی-جنبشی
- هوش میان فردی
- هوش درون فردی
- هوش طبیعتگرا
هوشهای چندگانه از نگاه گاردنر
هوش زبانی
هوش زبانی و هوش منطقی-ریاضی از هوشهای چندگانه هستند که عموما در آزمونهای ضریب هوشی سنجیده میشوند. هوش زبانی به این معناست که شما با کلمات خوب هستید و در نوشتن، صحبت کردن یا خواندن توانایی خاصی دارید. شما در تجزیه و تحلیل اطلاعات مهارت دارید و میتوانید چیزهایی را خلق کنید که از طریق زبان پیش میروند. جالب اینجاست که فردی که از هوش زبانی بالایی برخوردار است میتواند تصمیم بگیرد که شاعر شود، اما به همان میزان هم میتواند تصمیم بگیرد که مجری اخبار تلویزیون باشد. این تصمیم به نوع شخصیت فرد بستگی دارد و اگر درونگرا باشد به سمت شعر و اگر برونگرا و پویا باشد به سمت تلویزیون سوق پیدا میکند. در نهایت، نقاط قوت این افراد عبارتند از:
- خواندن و تجزیه و تحلیل اطلاعات مکتوب
- برقراری ارتباط از طریق گفتار یا نوشتار
هوش منطقی- ریاضی
اگر اهل اعداد هستید و دوست دارید معادلههای ریاضی حل کنید، در بین هوشهای چندگانه ازهوش منطقی ریاضی بالایی برخوردار هستید. افرادی که این هوش را دارند با معادلات، محاسبات و مسائل انتزاعی کار میکنند. جالب است بدانید که هوش منطقی ریاضی تنها هوشی است که در اکثر مدارس در اولویت خاصی قرار دارد. در نهایت، نقاط قوت این افراد عبارتند از:
- انجام محاسبات و معادلات
- کار با اعداد با استفاده از روشهای علمی
هوش دیداری – فضایی
اگر میتوانید اشیا و آدمهای مختلف را در ذهنتان به صورت سه بعدی ببینید، در حل پازل یا درک نمودار، نقشه و چارت مهارت دارید و به راحتی میتوانید تصاویر و الگوهای مختلف را در ذهنتان تجسم کنید، شما هوش فضایی بالایی دارید. افرادی که هوش دیداری فضایی بالایی دارند ممکن است به سمت معماری یا هنرهای گرافیکی بروند. جالب است بدانید شطرنجبازانی که میتوانند چندین حرکت جلوتر از حرکت فعلیشان را به تصویر بکشند هم هوش دیداری فضایی بالایی دارند. در نهایت، نقاط قوت این افراد عبارتند از:
- تجسم سه بعدی
- خلق تصاویر
- درک نمودار، چارت و نقشهها
هوش موسیقیایی
افرادی که هوش موسیقیایی بالایی دارند صرفا در خوانندگی یا نوازندگی استعداد ندارند، بلکه در حس کردن ریتم، زیر و بمی، لحن، ملودی و صدا هم تخصص دارند. این افراد میتواند نوازنده، رهبر ارکستر، ترانهسرا یا حتی تکنسین صدا باشند. در نهایت، نقاط قوت این افراد عبارتند از:
- درک عناصر موسیقی
- به خاطر سپردن الگوها و صداهای موسیقی
- ایجاد، تولید و تغییر موسیقی
هوش جسمانی – جنبشی
اگر در استفاده از قسمت یا کل بدنتان تخصص دارید و به حرکات فیزیکی خود کاملا تسلط دارید، شما از هوش جسمانی – جنبشی بالایی برخوردار هستید. جالب اینجاست که چنین افرادی ممکن است بسته به شرایطشان جراح ارتوپد، رقصنده باله یا یک ورزشکار باشند؛ اما چیزی که در آخر به چشم میآید این است که تمام آنها نسبت به بدنشان آگاهی خاصی دارند. در نهایت، نقاط قوت این افراد عبارتند از:
- داشتن هماهنگی فیزیکی اعضای بدن
- استفاده از انواع مهارتهای حرکتی
- داشتن حافظه عضلانی
هوش میان فردی
اگر شما هم آن شخصی هستید که تمام دوستانتان برای حل مسائلشان به شما پناه میآورند یا ناخودآگاه میتوانید ذهن افراد را بخوانید و با دیگران تعامل موثری داشته باشید، پس میتوان گفت که شما از هوش میان فردی بالایی در بین دیگر هوشهای چندگانه برخوردار هستید. این هوش توانایی تشخیص، درک حالات، خواستهها و انگیزههای دیگران است. به عبارتی، میتوان گفت که تقریبا تمام افرادی که روابط اجتماعی خوبی دارند از هوش بین فردی بالایی برخوردارند. جالب است بدانید که این افراد در مشاغلی مانند تدریس، فروش یا نمایندگی امور سیاسی توانایی خاصی دارند. در نهایت، نقاط قوت این افراد عبارتند از:
- توانایی خواندن ذهن دیگران
- حل و فصل موقعیت و مذاکره موئر
- درک دیگران
هوش درون فردی
هوش درون فردی یکی دیگر از هوشهای چندگانه است که به معنای توانایی تشخیص روحیات، خواستهها، انگیزهها و اهداف شخصی است. البته در نظر داشته باشید که درست مانند هوش میان فردی، همهی ما از این هوش هم برخوردار هستیم. با این حال، هوش درون فردی برای افرادی که برای خودشان کار میکنند، مانند کارآفرین یا فریلنسرها کارآیی بیشتری دارد. در نهایت، نقاط قوت این افراد عبارتند از:
- خودآگاهی
- درک نیازها و خواستههای خود
هوش طبیعتگرا
گاردنر این مورد را در سال ۱۹۹۹ در کتاب خود به نام Intelligence Reframed: Multiple Intelligences for the 21st Century به لیست هوشهای چندگانه اضافه کرد. این هوش توانایی تشخیص و درک طبیعت است. افرادی که از این هوش برخوردارند با گیاهان و حیوانات کار میکنند و یا جنبههای مختلف طبیعت و محیط زیست را مطالعه میکنند. در نهایت، نقاط قوت این افراد عبارتند از:
- درک جزئیات مربوط به گیاهان، حیوانات و دیگر جنبههای محیطی
- تعامل موثر با محیط
- حساسیت نسبت به نیازهای طبیعت